جمهوری خلق چین، که معمولاً و به طور خلاصه چین خوانده میشود، کشوری است در شرق آسیا. پایتخت آن پکن (یا بیجینگ) است. این کشور پرجمعیتترین کشور جهان است.نام چین از نام خاندانی به همین نام گرفته شدهاست که همزمان با اشکانیان بر چین فرمان میراندند.این نام از راه زبان پارسی به دیگر زبانها راه یافت...
تاریخ
چین تاریخ کهنی دارد.گاهی به گونه یکپارچه و گاهی به مانند چند کشور جدا از هم بودهاست.همواره همسایگان به این سرزمین میتاختهاند و از آن دسته مغول بودند که در روزگار چنگیز خان بر چین چنگ انداختند.--[[۰۹:۰۹, ۷ فوریه ۲۰۰۷ (UTC)
سون یات سن "پدر چین مدرن" سیاستمدار و رهبرانقلابی چین در براندازى سلسله امپراتوری منچو در انقلاب سال ۱۹۱۱ بود. در اوایل سال ۱۹۱۱ نیروهای انقلابی به رهبری سون یات سن بر امپراتوری منچو پیروز شدند.
در سرم جز عشق او سودا نبود
بهر کس جز او در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود
خوبی او شهره ی افاق بود
در نجابت در نکویی طاق بود
اه ه ه ه !!!روزگار!
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
اخر این قصه هجران بود و بس!
حسرت و رنج فراوان بود و بس
یار ما را از جدایی غم نبود
در غمش مجنون عاشق کم نبود
بر سر پیمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
با من دیوانه پیمان ساده بست
ساده هم ان عهد و پیمان را شکست
بی خبر پیمان یاری را گسست
این خبر نا گاه پشتم را شکست
ان کبوتر عاقبت از بند رست
رفت و با دلدار دیگر عهد بست
با که گویم او که هم خون من است
خصم جان و تشنه خون من است
بخت بد بین وصل او قسمت نشد
این گدا مشمول ان رحمت نشد
ان طلا حاصل به این رحمت نشد
عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
بازیگران : محمدرضا فروتن، نیکی کریمی، آناهیتا نعمتی، امیر آقایی، سحر ذکریا
فیلمنامه : فرشته طائرپور، مینو کریم زاده (بر اساس کتابی به همین نام)
مدیر فیلمبرداری : غلامرضا آزادی
تهیه کننده و نویسنده فیلمنامه خانم فرشته طائر پور سعی فراوانی کرده تا خود را به عنوان یک نویسنده رمان معرفی کند . ایشان که گویا از ارتباطات خوبی هم برخوردارند آنگونه که از فیلم پیدا است سازمان ایرانگردی را هم بابت تهیه این فیلم تیغ زده تا مثلا یک فیلم تبلیغاتی بسازد به این وسیله با یک تیر دو نشان زده هم داستان آبکی خود را جلوی دوربین برده هم مبلغی را به جیب زده است.
ادامه مطلب ...لطفا آن را تا انتها بخوانید
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .
ادامه مطلب ...