ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور
به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری
که سراغش ز غزلهای خودم می گیری
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو
به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است
آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟
اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی
این دیوار های سردغرور؛هیچ گاه فرصت نداد که"زمرمه های دلتنگی ام"به سوی تو پر گیرند. کاش بیایی همراه نسیم عشق؛از پشت پنجره نیمه باز رو به قلبم
خوشحال میشم اگه بهم سر بزنی
.::(( مشاور املاک عشق))::.
سلام .. ممنون از اینکه نسبت به وبلاگ من لطف دارید .. من هم برای شما آرزوی موفقیت می کنم .. !
سلام
ممنونم از شما برای لینک دادن به وبلاگم
دو سه مطلب اخیرتان و همچنین پروفایلتان را دیدم
برایتان آرزوی موفقیت و سلامتی دارم
باز هم تشکر
خدا نگهدار شما