نقد مصطفی جلالی فخر به فیلم «درباره الی...»-آسیب‌شناسی روانی

سینمای ما - مصطفی جلالی‌فخر: 

 مکانیسم‌های دفاعی، واکنش‌های ناخودآگاهی هستند که به منظور کاهش اضطراب و تطابق بهتر فرد از طریق تغییر مسیر در درک و تعریف واقعیت بروز داده می‌شوند. این مکانیسم‌ها نه فقط در افراد نابهنجار و دچار اختلال بلکه در افراد سالم و بیمار نیز برای حفظ یکپارچگی در مقابل حقایق عمدتا ناگوار دیده می‌شوند. در واقع هنگام بهره‌گیری از این دفاع‌های روانی، شخص به خودش دروغ می‌گوید به نحوی که خود آن را ادراکی واقعی و تفسیر حقیقی به حساب می‌آورد و قبول می‌کند. "در باره الی" در باره‌ی آدم‌هایی از طبقه‌ی متوسط و بورژوآ است که در دل واقعیت عینی زندگی ترجیح داده‌اند تا با سیماچه‌های خود زندگی کنند. به تدریج که فیلم جلو می‌رود و به ویژه پس از گم شدن الی، حفره‌های هویت در آن‌ها بارزتر می‌شود و توان حفظ ماسک‌های شخصیتی خود را ندارند.


در همین راستا است که از همان ابتدا تا پایان فیلم (و باز به ویژه پس از گم شدن الی) شاهد بروز مکانیسم‌های دفاعی در آن‌ها هستیم. فیلم با جیغ‌کشیدن آن‌ها در تونل و هیجان و سرخوشی آغاز می‌شود. بعدتر در توقف کوتاه کنار جاده نیز همه سعی می‌کنند با هزل و هجو و شوخ‌طبعی، زندگی را جدی نگیرند (به جز الی که تا آخر هم به این حد نادیده‌انگاری نمی‌رسد) وقتی فیلم به بخش بحرانی خود می‌رسد و اضطراب‌های هستی‌شناسانه بروز می‌کنند، نگاه سبک‌سرانه‌ی آغازین آن‌ها را تلاشی برای عدم مواجهه با بخش‌های آزاردهنده‌ی زندگی می بینیم ( “فرونشانی” / suppression) که به طور ارادی و آگاهانه انجام می‌گیرد. در همان نیمه‌ی نخست فیلم چندبار می‌بینیم که آن‌ها اصرار دارند تا بر خلاف توالی منطقی زندگی، آن را به هجو بکشانند (“ناچیز شماری” / (trivialization مثلا در پاسخ به این نگرانی که “ویلا سرد خواهد شد و باید تا صبح بندری برقصیم”، مردان شروع به بندری رقصیدن می‌کنند و خانم‌ها کف می‌زنند!.. البته این مکانیسم دفاعی الزاما منفی نیست و می‌تواند راهکار مفیدی برای غلبه بر مشکلات باشد؛ به شرطی که به افراط و آسیب‌های ناشی از نادیده‌انگاری نشود. گاهی نیز می‌کوشند ضعف‌های فردی یا عدم پذیرش مسئولیت خود را در دل همراهی شوخ‌طبعانه با جمع پنهان کنند و مثلا در برابر این پرسش که نظر احمد (شهاب حسینی) در باره‌ی الی چیست، او پیشنهاد می‌کند که رای‌گیری کنند که "اگر نظر جمع مثبت بود، می‌رویم خواستگاری!"
پس از گم شدن (غرق شدن) الی‌ست که شیرازه‌ی ارتباطات جمع از هم می‌پاشد و همه می‌کوشند تا این عامل اضطرابی را به نحوی از خود دور کنند. واکنش اولیه‌ی آن‌ها تلاش برای “انکار” ( denial) است و این که به نحوی خود را قانع کنند که او آن‌ها را ترک کرده. نبود ساک الی برای دقایقی به کمک این فرضیه می‌آید اما خیلی زود معلوم می‌شود که سپیده (گلشیفته فراهانی) ساک را پنهان کرده تا الی نرود. با این وجود، چند بار دیگر هم این گمانه را مطرح می‌کنند (مثلا به دلیل قهر) تا به نحوی غرق شدن الی را انکار کنند. در واقع آن‌ها می‌کوشند تا با “دلیل‌تراشی” (rationalization ) در درجه اول اصل عامل اضطرابی را کتمان کنند و پس از آن بکوشند تا به دنبال دلیلی (جز خود) باشند که غرق شدن الی را توجیه کند. در ثلث پایانی اثر، از مکانیسم “توجیه عقلی” intellectualization)) نیز بهره می‌گیرند تا حواس خود را بر جزئیات عقلانی متمرکز کنند تا از تقصیری که متوجه آن هاست منفصل شوند. تلاش برای کشف جسد یا چگونگی اطلاع دادن به خانواده الی یا نحوه‌ی برخورد با نامزد الی می‌تواند نوعی گریز توجیه‌محور به شمار آید.
آن‌ها به گونه‌ای سراسیمه در پی رفع هر گونه اتهام یا مسئولیت از خود یا خانواده‌ی خود هستند. بیش‌تر تلاش می‌کنند تا الی متهم اصلی باشد که وجود ندارد و امکان دفاع از خود را هم ندارد. تنها سپیده است که از الی طرفداری می‌کند که او هم در پایان مجبور می‌شود تا با دروغ، خود و همراهانش را تبرئه کند و در برابر پرخاش و پی‌گیری نامزد الی (علیرضا / صابر ابر) محفوظ نگاه دارد. آن‌ها عمدتا می کوشند تا با “جابجایی” (displacement)، احساسات، هیجانات و تکانه‌های اضطراب‌زا را به بخش پذیرنده‌تری منتقل کنند. مثلا از آرش (کودک نجات داده شده) بگویند که الی به خاطر او غرق شده. یا از شوخی‌هایی در حد کِل‌کشیدن شهره (مریلا زارعی) به عنوان عامل قهر الی. پیمان (پیمان معادی) هم بر سر کودک خود فریاد می‌کشد و امیر (مانی حقیقی) بیش‌ترین فشار روانی را بر همسرش سپیده اعمال می‌کند تا او را بابت دعوت از الی مجازات کند. حتی در یک “برون ریزی” (actingout) او را کتک هم می‌زند و پس از آن در فصلی دیگر با رفتار “باطل سازی” (undoing)، با او نرم و مهربان سخن بگوید تا خشونت قبلی را پاک کرده باشد. کاری که علیرضا هم دوبار در دو زد‌و‌خرد با دیگران انجام می‌دهد و البته دلیلی ندارد که بعدا آن را تلطیف کند. شهره هم می‌کوشد تا با اصرار بر بازگشت به تهران (“اجتناب” / avoidance ) خود و کودکش را که در معرض تقصیر هستند از عامل تشویش دور کند.
آخرین واکنش‌های دفاعی را در پایان فیلم می‌بینیم. علیرضا که پس از آگاهی از عدم‌وفاداری الی به عشق او، مایوس و سرخورده شده است، ساک نامزد مرده‌اش را با خود می‌برد. رفتاری که می‌تواند نوعی “نمادسازی” (symbolization ) به شمار آید و از این پس، یک شی جای معشوق را بگیرد. در آخرین باری که سپیده را می‌بینیم، او در ویلا تنها نشسته و بقیه بیرونند. چه بسا این آغاز “انزواگزینی” او باشد برای کنار آمدن با گناه بزرگی که بر دوش روان خود حس می‌کند.


منبع : هفته نامه سلامت